دیپلمات سابق: اعتقادی ندارم که جنگ دیگری علیه ما حتمی باشد/ جنگ فقط به یک شرط میتواند دوباره روی دهد
دیپلمات پیشین کشورمان گفت: از نظر من فعلا جنگی در کار نیست مگر اینکه ترامپ حرف از غنیسازی مجدد ایران بزند، در غیر اینصورت اسرائیل هر چند وقت یکبار با انجام مانورهایی میکوشد تا ایران را در وضعیت نگرانی از جنگی دیگر نگه دارد.
در ایران، این روزها در تابلوی بورس و صرافیها، در بازار بزرگ و قدیمی تهران و حتی در کوچه، خیابان، جمع فامیل و دوستان میشنویم که مردم در مورد جنگ و آینده کشور میپرسند. سوالاتی عامیانه که این روزها بسیار پرتکرار است.
به گزارش خبرآنلاین، کشور در وضعیت نه جنگ نه صلح قرار گرفتهاست و افکار عمومی در ابهام کامل قرار دارند. این وضعیت معلق و بلاتکلیفی باعث شدهٰٰٰاست فعالان اقتصادی برای تصمیمگیری در مورد آینده ناتوان باشند.
در این میان سوال دیگری که در افکار عمومی شنیده میشود این است که وزارت خارجه چه میکند؟ سوالی که این روزها رسانهها و روزنامه صبح نیز از عباس عراقچی وزیر خارجه میپرسند و خبرنگاران هر هفته از اسماعیل بقائی.
ما نیز این سوال را از کوروش احمدی دیپلمات اسبق ایران در سازمان ملل پرسیدیم و او نیز گفت: «اخیرا اقای دکتر عراقچی در مصاحبه با برنامه موسی الفرعی گفتهاند که اصل نخست دیپلماسی و مذاکره این است که دو طرف با نیت واقعی برای تبادل منصفانه و برابر به میز مذاکره بیایند. اما اگر هدف یکی از طرفین تحمیل خواستههای خود باشد، چنین مذاکرهای شکل نمیگیرد و ثمری ندارد. چنین برداشت و تصوری طبعا مشکل میتواند راهگشا باشد. نیت واقعی و تبادل منصفانه هیچ گاه مبنای دیپلماسی نیست. نیت خوانی اصولا در هیچ حوزهای کارگشا نیست.»
این دیپلمات با سابقه کشورمان در خصوص اینکه جنگ میشود یا نه؟ گفت: «خیر از نظر من فعلا جنگی در کار نیست مگر اینکه ترامپ حرف از غنیسازی مجدد ایران بزند، در غیر اینصورت اسرائیل هر چند وقت یکبار با انجام مانورهایی میکوشد تا ایران را در وضعیت نگرانی از جنگی دیگر نگه دارد و نیروهای مسلح ما را در اثر آماده باشهای مکرر فرسوده سازد و این بسیار برای ما خسارت بار است اما برای آنها هیچ هزینهای نخواهد داشت.»
مشروح گفت و گوبا کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته را در ادامه مطالعه میکنید.
نشانهای از پیشرفت در ارتباط با مباحث مربوط به برنامه هستهای ایران، مشهود نیست
در روزهای گذشته سفر سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، به فرانسه و سفر معاون وزیر خارجه عربستان و همین طور هاکان فیدان وزیر خارجه ترکیه به تهران بار دیگر نگاهها را به سمت تحرکات دیپلماسی در وزارت خارجه برده است. ارزیابی شما از این اتفاقات چیست؟
به طور طبیعی ایران به عنوان یکی از مهمترین کشورهای منطقه بطور معمول باید با دیگر کشورهای منطقه در تماس مستمر باشد. خاصه آنکه منطقه دستخوش تحولات مهمی است و به این دلیل منطقه با بیثباتیها وعدم قطعیتهای بسیار دست به گریبان است که تماس مستمر بین کشورهای منطقه را بیش از هر زمان دیگر ضروری میکند.
در مورد ترکیه، دو کشور در حوزههای مشترکی منافعی مهمی دارند و لازم است که با هم در تماس مستمر باشند. مسائل قفقاز جنوبی و سوریه و نیز تحرکات و تعرضات و توسعه طلبیهای اسرائیل در کل منطقه از جمله موضوعات مهمی است که این تماس مستمر را ایجاب میکند. بعلاوه دو کشور متعهد هستند که حجم مبادلات خود را به ۳۰ میلیارد دلار در سال برسانند در حالیکه در حال حاضر از ۶.۵ میلیارد تجاوز نمیکند. در نتیجه از این نظر نیز تحرک در روابط دو کشور ضرورت دارد.
سفر وزیر خارجه به فرانسه بعد از سفر به هلند برای نشست سازمان مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی البته مهم بود. چرا که به گفته آقای بقایی به دعوت وزیر خارجه فرانسه صورت گرفت. البته نشانهای که حاکی از پیشرفتی در ارتباط با مباحث مربوط به برنامه هستهای ایران باشد، مشهود نیست. ممکن است این سفر بیشتر در ارتباط با مسائل دو جانبه از جمله زندانیان در دو کشور باشد.
حرفهای ذوالنوری بیشتر در قالب مسائل جناحی مطرح شده و جز خسارت برای کشور چیزی ندارد
اما در مورد عربستان نیز با توجه به سفرهای مقامات ما به آن کشور، ضروری بود که سفری شاید در سطحی بالاتر انجام شود. البته همزمانی تقریبی چند تحول به شایعاتی زیادی که پای عربستان نیز در آن است، دامن زدهاست.
سفر بن سلمان به آمریکا، نامه پر سروصدای ارسالی از سوی ایران قبل از آن سفر، اظهارات خبرساز آقای مجتبی ذوالنوری در مورد سه شرط ترامپ به نقل از بن سلمان (غنیسازی صفر در خاک ایران، قطع همکاری با جریانات مقاومت و کاهش برد موشکی) از جمله این تحولات یا شایعات است.
تکذیب مقامات در مورد ربط نامه به سفر بن سلمان به آمریکا فکر میکنم باورپذیر باشد. چرا که حامل آن رئیس سازمان حج و زیارت بود و تحویل گیرنده وزیر کشور عربستان. اما در مورد سخنان آقای ذوالنوری مادام که قرینه دیگری که این سخنان را تایید کند، نداشته باشیم، نباید سخن ایشان را قطعی تصور کرد.
ممکن است بیشتر در قالب مسائل جناحی مطرح شده باشد. فکر میکنم هم برنامه موشکی ما در هر مذاکرهای قابل دفاع است و هم مسائل منطقه در شرایط جدید اهمیت سابق را دارد.
آقای ذوالنوری در واکنش به این سه شرط گفته است که خب ما هم گفتیم شما دست از حمایت اسرائیل بردارید تا خودش فرو بپاشد و ماهم دیگر کاری به مقاومت نداریم. تحلیل شما از این اظهار نظر چیست؟ چقدر هزینه و فایده برای کشور دارد؟
البته اگر بشود که آمریکا دست از حمایت از اسرائیل بردارد و اسرائیل هم متعاقبا فروبپاشد، خیلی خوب و بسیار موجب مسرت خواهد بود. اما اینها سخنان واقعبینانهای نیست و زمان تا کنون ثابت کرده است که جز خسارت برای کشور حاصلی نداشتهاست.
برداشت عراقچی از مذاکره طبعا مشکل میتواند راهگشا باشد/ در اتاق مذاکره هم هیچ طرفی، طرف مقابل را مجبور به امضای چیزی نمیکند
وضعیت فعلی، نوعی حالت معلق در کشور، در افکار عمومی هم پرسش برانگیز شده، اینکه حتی ما از مردم عادی در کوچه و خیابان میشنویم که میگویند پس وزارت خارجه چه میکند؟ در پاسخ به این سوال شما چه تحلیلی برای مخاطبان ما دارید؟
با توجه به تجربیات و سوابق امر از یک سو و وضعیت نه جنگ و نه صلح جاری که بسیار مضر به حال اقتصاد و جامعه است از سوی دیگر، منطقا و قاعدتا انتظار از وزارت خارجه بسیار بالا است. تردیدی نیست که نخستین گام برای خروج از وضعیت تعلیق کنونی باید در حوزه دیپلماسی برداشته شود.
اخیرا اقای دکتر عراقچی در مصاحبه با برنامه موسی الفرعی گفتهاند که «اصل نخست دیپلماسی و مذاکره این است که دو طرف با نیت واقعی برای تبادل منصفانه و برابر به میز مذاکره بیایند. اما اگر هدف یکی از طرفین تحمیل خواستههای خود باشد، چنین مذاکرهای شکل نمیگیرد و ثمری ندارد.
چنین برداشت و تصوری طبعا مشکل میتواند راهگشا باشد. «نیت واقعی و تبادل منصفانه» هیچ گاه مبنای دیپلماسی نیست. نیت خوانی اصولا در هیچ حوزهای کارگشا نیست. پیش فرض قطعی در دیپلماسی این است که از سخنان علنی سیاستمداران و روسای کشورها نمیتوان پی به نیست واقعی آنها برد. لفاظیها در بسیاری مواردی یک چیز است و نیت واقعی یک چیز دیگر. نیت واقعی تنها و تنها در اتاق مذاکره مشخص میشود؛ آن هم در مراحل نهایی مذاکرات. » چنین برداشت و تصوری طبعا مشکل میتواند راهگشا باشد.
به این معنی که حتی سخنان اولیه در یک دور مذاکراتی نیز ممکن است به اصطلاح موضع مذاکراتی باشد و صرفا برای چانه زنی مطرح شده باشد. چه رسد به مواضع تبلیغاتی روسای کشورها که مخاطبان متعدد دارد و تابع اقتضائات سیاست داخلی است. آنچه که در دیپلماسی مهم است اولا گفتگوی رو در روی طرفها است حتی اگر هیچ امیدی به گشایشی وجود نداشته باشد؛ چرا که در این گفتگوها طرفین حداقل شناخت بیشتری از هم به دست میآورند و در اتاق مذاکره هم هیچ طرفی، طرف مقابل را مجبور به امضای چیزی نمیکند. ثانیا ابتکار و خلاقیت در وضعیتهای پیچیده و دشوار اصل است. این در حالی است که ما نه از گفتگو اثری میبینیم و نه از خلاقیت و ابتکار.
اگر یک روزی از ترامپ شنیدید…
جهان به سمتی میرود که ما نشانههای جنگ را از دریای کارائیب تا دریای چین میبینیم. و این نشانهها به ما میگوید جنگ برای ایران ظاهرا حتمی است و این اتفاق خواهد افتاد. فکر میکنید در چنین شرایطی که دریاها در حال نا امن شدن هستند. تغییر پارادیم سیاست خارجی ایران چقدر ضرورری است؟
من خیلی اعتقادی ندارم که جنگ دیگری علیه ما حتمی باشد. جنگ تنها تحت شرایطی میتواند دوباره روی دهد. تاکید ترامپ بر «نابودی کامل» برنامه غنیسازی ایران یکی از دلایلعدم تصمیم او به ماجراجویی نظامی دیگری است.
بدون اینکه ایران متهم به از سرگیری غنیسازی باشد، ترامپ مشکل میتواند با احساسات ضد جنگ در پایگاه سیاسیاش وارد جنگی دیگر علیه ایران شود. اگر یک روزی شنیدید که ترامپ اتهام انجام غنیسازی در ایران را تکرار کرد، بدانید که حملهای دیگر تحت بررسی است. تا آنجا که به اسرائیل مربوط میشود، اسرائیل هم بدون اجازه آمریکا و همراهی و کمک نظامی و اطلاعاتی آمریکا قادر به جنگی دیگر علیه ایران نخواهد بود.
البته برای اسرائیل علاوه بر متوقف بودن غنیسازی در ایران، ادامه کنترل فضای ایران نیز برایش مهم است و شروع احیای پدافند هوایی ایران را ممکن است بهانه دیگری برای از سرگیری حملاتی محدود قرار دهد. در هر صورت، بدون مجوز آمریکا حمله گسترده دیگری به ایران بعید به نظر میرسد.
از طرفی با توجه به بحران ناشی از انواع ناترازی و در راس آن مشکل شدید آب، برای ایران ضروری است که درگیری در منازعات ژئوپلیتیک را برای مدتی کنار بگذارد، بکوشد تا چند سالی در تیتر اول رسانههای بین المللی نباشد و انحصارا به مسائل داخلی و مسائل اقتصادی بپردازد. اگر شما اسم این را تغییر پارادایم سیاست خارجی میگذارید، مشکلی نیست.
قطعنامههای شورای امنیت ممکن است کار چین را برای کمک به بازسازی پدافند هوایی ایران مشکلتر کند
این تغییر پاردایم در سیاست خارجی چقدر روی میدان تاثیر گذار است؟ به این معنا که نیروهای مسلح ما آیا بازدارندگی کشور را به سطح جهان حالا نه اما در حد منطقهای بالا برده اند؟ آیا میتوانیم بگوییم ما در قبال این خطرات سهمگین بازدارندگی داریم؟ آیا باید بازدارندگی هستهای داشته باشیم؟
اگر تغییر پارادایم به نحو مورد اشاره در دستور کار قرار گیرد، فوریتی برای بازسازی بازدارندگی وجود نخواهد داشت و با اغتنام فرصت و بطور مستمر و موثر میتوان به بازسازی توان بازدارندگی پرداخت. من اطلاعی از وضع پدافند هوایی که عنصر مهم بازدارندگی نظامی است، ندارم. هر چند گزارشها و اظهارات مقامات حاکی از آسیب دیدن این توان بازدارندگی است.
اگر این اظهارات و گزارشها درست باشد، مشکل این است که نشانهای حاکی از بازسازی آن مشهود نیست. قطعنامههای شورای امنیت که به ادعای طرف غربی احیا شده اند، نیز ممکن است کار چین را برای کمک به بازسازی پدافند هوایی ایران مشکلتر کند. بازدارندگی هستهای اگر منظور داشتن سلاح هستهای است، بحث بسیار پیچیده و بغرنجی است و دستیابی به آن زمانی طولانی و شرایطی حداقلی نیاز دارد که برای ما موجود نیست.
من فکر میکنم که اولا برخوردار شدن از بازدارندگی هستهای هم زمان بر است، هم پر هزینه است، هم به یک ضداطلاعات بسیار قوی نیاز دارد و مهمتر از همه اینکه وارد شدن در چنین پروسهای خطرات عظیمی را میتواند برای کشور رقم بزند.
روحانی حرف نسنجیده نمیزند؛ هیچکدام از کشورهای منطقه کنترل آسمان خود را ندارند؛ در دست اسرائیل و آمریکا است
در همین موضوع حسن روحانی در دیدار با اعضای کابینه دولتش هشدار داد که ما بازدارندگی نداریم و آسمان دست اسرائیل و امریکا است. تحلیل شما از هشدار امنیتی روحانی چیست؟
مشکل این است که آسمان کشورهای منطقه نیز در دست اسرائیل و آمریکا است. یعنی سوریه و عراق و اردن و حتی گویا عربستان هیچکدام کنترلی بر فضای خود ندارند. ظاهرا هواپیماهایی که به قطر حمله کردند، از فضای عربستان عبور کرده بودند. آقای روحانی سالها فرمانده پدافند یکپارچه کشور بوده و قاعدتا باید مطلع از امور باشد و معمولا هم حرف نسنجیده نمیزد. شواهد و قراینی هم طی چند ماه اخیر دال بر صحبت این قبیل سخنان وجود داشته است.
ممکن است اسرائیل با انجام مانورها نیروهای مسلح ما را در اثر آماده باشهای مکرر فرسوده سازد
تحلیل شما از وضعیت فعلی چیست؟ فردا روز ما شاهد چه اتفاقاتی خواهیم بود؟ آیا میتوان پیش بینی کرد که چه سناریویی در انتظار ایران است؟
در غیاب غنی سازی، یعنی ادامه توقف غنیسازی که مقامات نیز به آن اذعان داشته اند، بعید میدانم که ترامپ تمایلی و علاقهای و آمادگی برای ورود به جنگی دیگر علیه ایران داشته باشد. در چنین صورتی، اسرائیل نیز مجاز به حمله گسترده و تمام عیاری علیه ایران نخواهد بود.
اما در غیاب توافقی بین ایران و آمریکا در مورد برنامه هسته ای، وضعیت نه جنگ نه صلح ادامه خواهد یافت و بعید نیست که اسرائیل هر چند وقت یکبار با انجام مانورهایی بکوشد تا ایران را در وضعیت نگرانی از جنگی دیگر نگه دارد و نیروهای مسلح ما را در اثر آماده باشهای مکرر فرسوده سازد.
به موازات چنین وضعیتی، آمریکا خواهد کوشید تا تحریمها را ادامه و گسترش دهد. چنین وضعی برای ما بسیار خسارت بار خواهد بود اما برای آمریکا و اسرائیل خسارتی نخواهد داشت و در نیتجه ممکن است بطور نامحدود قابل دوام باشد. بدیهی است که مقامات ما باید بکوشند تا به چنین دور باطلی خاتمه دهند.