خواهرم دو میلیون تومان به شماره حسابی که بابک داده بود واریز کرد، اما او بعد از مدتی دوباره تهدیدهایش را شروع میکند و اینبار از خواهرم میخواهد به آدرسی که میگوید برود. خواهرم نیز بدون آنکه حرفی به ما بزند به محل قرار که خانهای ویلایی بود میرود. اما به محض ورود بابک قصد آزار و اذیت خواهرم را داشته که با حضور بموقع پیرمرد نگهبان خانه موفق به فرار میشود. خواهرم میگفت: بابک به او گفته بود که در یکی از محلهای شمال تهران مغازه موبایل فروشی دارد، اما وقتی به خانه ویلایی رفته بود پی به راز او…