ترنج

در مورد

نظم جهانی

در فرارو بیشتر بخوانید

۴۵ مطلب

  • نظم جهانی پس از ۱۹۴۵، تحت سیطره آمریکا، اکنون با چالش‌های چندبعدی از سوی ظهور قدرت‌های جدید مانند چین، تنش‌های منطقه‌ای و تحولات جهانی روبه‌روست. ایالات متحده با تناقضات داخلی و خارجی در تلاش برای حفظ جایگاه خود است، اما مسیر تغییرات ساختاری به‌سوی نظمی جدید، همراه با بی‌ثباتی و رقابت، پیش می‌رود.

  • انتخاب مجدد دونالد ترامپ و رویکرد او در سیاست خارجی، به ویژه گرایش به ملی‌گرایی و فاصله‌گیری از تعهدات جهانی، می‌تواند پایه‌های نظم بین‌المللی به رهبری آمریکا را به‌طور جدی تضعیف کند. این تغییر رویکرد، با تمرکز بر مسائل داخلی به بهای نادیده گرفتن منافع متحدان، نه تنها احتمال بروز درگیری‌های منطقه‌ای و بی‌ثباتی در نقاط حساس جهان را افزایش می‌دهد، بلکه زمینه‌ساز فرصت‌هایی برای کشور‌هایی مانند چین و روسیه است تا نقش رهبری جهانی را بر عهده بگیرند.

  • چین سالهاست که در عرصه روابط خارجی خود، جنس خاصی از رفتار و کنش را نشان می‌دهد که دقیقا در نقطه مقابل رویه‌های استعماری قدرت‌های غربی است. در این چهارچوب تئوریسین‌های سیاست خارجی چین تاکید دارند که چین برخلاف قدرت‌های غربی، در ارتباط با کشور‌های در حال توسعه، پیش شرط قرار نمی‌دهد و به دنبال روابط برابر با آن‌ها است

  • یکی از نشانه‌هایی کهاندیشمندان حوزه روابط بین الملل با استناد به آن از نزدیک بودن جنگ جهانی سوم خبر می‌دهند، افزایش شمار بحران‌های بین المللی در جهان است. بحران بین المللی به معنای پدیده‌ای است که در آن طیف‌های متنوعی از کنشگران درگیر بوده و حائز منافع هستند. در این راستا، جنگ‌های اوکراین و غزه و حالا حمله آمریکا به یمن نمود‌های عینی از بحران‌های بین المللی در وضعیت کنونی هستند.

  • «اوج گیری جنگ و درگیری ها در اقصی نقاط جهان، جدای از اینکه آشوبی گسترده را در نظام بین‌الملل سبب شده، بسیاری از تحلیلگران سیاست بین‌الملل را نیز با این سوال رو به رو کرده که دلیل و نتیجه این آشوب ها چیست؟ در این میان، عده ای از گذارِ نظام بین الملل کنونی از یک پیچ حساس خبر می دهند و عده ای دیگر بر این باورند که پالس‌هایی روشن از ظهور یک نظم بین المللی جدید و نابودی سازوکارهای کنونی مخابره می شود.‌»

  • ما دیگر در دنیای تک‌قطبی یا دوقطبی یا چندقطبی زندگی نمی‌کنیم. چرا؟ زیرا ما دیگر ابرقدرت‌های چندبعدی نداریم؛ مانند کشور‌هایی که در هر حوزه‌ای قدرت جهانی را اعمال می‌کنند. ایالات متحده و چین امروز ابرقدرت نیستند؛ حداقل نه به روشی که ما همیشه از این اصطلاح استفاده می‌کنیم و هیچ ابرقدرتی به‌معنای نظم جهانی واحد نیست.

  • ما به یک انقلاب فرهنگی جهانی نیاز داریم. پایانی ناگهانی به این نمایش به اصطلاح شفابخش با ایمان طولانی نیم هزارساله که در آن غرب ارزش‌های انسان گرایانه و رفاه اقتصادی را موعظه می‌کند در حالی که هدفش پر کردن جیب‌های استعماری در یک دنیای استعمارشده است. فصل کنونی تاریخ بشریت که در حال حاضر توسط غرب در حال اداره و مدیریت است باید بسته شود.

  • ارزیابی و تخمینِ تاثیرات بلند مدت پاندمی ویروس کرونا، روایتگر یک پیش بینی دقیق از آینده نیست. این گزاره را بایستی تمرینی برای سنجش احتمالات و تنظیم سیاست‌های فعلی دانست. از این منظر، زمانی که به نظم بین المللی در سال ۲۰۳۰ می‌نگریم، پنج سناریو احتمالی به ذهن متبادر می‌شوند.

  • جهان غرب به وضوح معتقد است که جهان در حال گذار به سمت نظم جهانی جدیدی است و به همین خاطر متفکران غربی از کشورهای‌شان می‌خواهند در طراحی این نظم نقش پر رنگی داشته باشند. در نظم جهانی فعلی، که پایه‌های آن بعد از جنگ جهانی دوم پی ریزی شد، چین نقش چندانی نداشت. غربی‌ها در غیاب رقبای دیگر، نظم جهانی را طراحی کردند. اما آیا این بار می‌توانند سایر قدرت‌های غیرغربی را نادیده بگیرند؟ هشدار‌های غربی نشان می‌دهند که به حاشیه راندن چین ممکن است به آسانی امکان پذیر نباشد.

  • شیوع گسترده کروناویروس در جهان و پیامد‌های مختلف آن بر زندگی بشر، بسیاری از کارشناسان را به این نقطه کشانده که قواعد و شرایط نظم جهانی که تاکنون ثابت به نظر می‌رسید، در حال دگرگونی است.

تبلیغات