از قصاص تا نجات جان انسانها/ ماده ۴۷ چطور عمل میکند؟
در محکومان به اعدام در جرایم مواد مخدر یا حدود شرعی، اهدای داوطلبانه عضو میتواند جلوهای از ندامت و بازگشت به انسانیت باشد. چنین اقدامی ممکن است در تصمیم نهایی قاضی یا کمیسیون عفو و بخشودگی تاثیر بگذارد و زمینه تخفیف یا تبدیل مجازات را فراهم کند.
نعیمرضا نظامی چهارمحالی در اعتماد نوشت: در لابهلای مواد خشک و سخت قوانین کیفری، گاهی بندی پیدا میشود که بوی انسانیت میدهد. ماده ۴۷ آییننامه نحوه اجرای حدود و قصاص نفس از همین جنس است؛ مادهای که به محکومان به اعدام یا قصاص اجازه میدهد، در صورت تمایل، بخشی از بدن خود را اهدا کنند.
در این ماده آمده است: «چنانچه محکوم داوطلب اهدای عضو، پیش یا پس از اجرای مجازات اعدام باشد و مانع پزشکی برای اهدای عضو موجود نباشد، قاضی اجرای احکام کیفری طبق دستورالعملی اقدام میکند که ظرف سه ماه از تاریخ تصویب این آییننامه توسط معاونت حقوقی قوه قضاییه با همکاری وزارت دادگستری و سازمان پزشکی قانونی کشور تهیه شده و به تصویب رییس قوه قضاییه میرسد.»
با وجود گذشت چند سال از تصویب آییننامه، این ماده تقریبا متروک مانده و به نظر میرسد هیچگاه در عمل بهکار نرفته است. در نگاه نخست، مادهای است انساندوستانه و معنوی، اما در اجرا با ابهامها و محدودیتهای فراوان روبهرو است.
مهمترین نکته این است که اهدای عضو از محکومان به مرگ، تنها پیش از اجرای حکم و صرفا برای اعضایی ممکن است که حیات فرد را مختل نکند؛ یعنی در واقع فقط یک کلیه یا بخشی از کبد. اهدای اعضایی مانند قلب، ریه و تمام کبد، اساسا پیش از مرگ مغزی امکانپذیر نیست و پس از اجرای حکم نیز، گردش خون متوقف میشود و عضوی قابل استفاده باقی نمیماند.
بنابراین بخش عمدهای از هدف انسانی این ماده با مانع پزشکی و شرعی روبهرو است، مگر آنکه شیوه اجرای حکم، به جای حلقآویز کردن، روشهای پزشکی کنترلشده باشد؛ راهی که خود با مشکلات شرعی، اخلاقی و فنی بسیاری همراه است. با این حال، همین امکان محدود معنایی عمیق دارد. در محکومان به اعدام در جرایم مواد مخدر یا حدود شرعی، اهدای داوطلبانه عضو میتواند جلوهای از ندامت و بازگشت به انسانیت باشد. چنین اقدامی ممکن است در تصمیم نهایی قاضی یا کمیسیون عفو و بخشودگی تاثیر بگذارد و زمینه تخفیف یا تبدیل مجازات را فراهم کند، اما در پروندههای قصاص نفس، ماجرا متفاوت است.
در اینجا حق با اولیای دم است، نه حکومت. اهدای عضوی مانند کلیه یا بخشی از کبد، اگر برای محکوم خطر جانی داشته باشد، ممکن است اجرای قصاص را ناممکن کند و به نوعی حق شاکی را متزلزل سازد. با این وجود، همین عمل انساندوستانه میتواند در ذهن ولیدم اثر بگذارد.
چهبسا خانوادهای که فرزندش را از دست داده، با شنیدن اینکه قاتل میخواهد بخشی از بدنش را برای نجات انسانی دیگر اهدا کند، از حق قصاص بگذرد. ماده ۴۷، با همه محدودیتها و ابهاماتش، روزنهای است از انسانیت در دل نظام کیفری. در دنیایی که مرگ پایان همه چیز به نظر میرسد، این ماده یادآور میشود که حتی در واپسین لحظات حیات یک محکوم، میتوان زندگی بخشید؛ اگرچه فقط با یک کلیه یا تکهای از کبد.
بمیر آنگونه که جان زنده گردد،
که این مردن تو را پاینده گردد.
مولانا