کوچینگ؛ واژهای نسبتا جدید و رویکردی بینرشتهای در دنیای رشد انسان
کوچینگ پدیدهای تازه اما ریشهدار است؛ ترکیبی از خرد فلسفی، علم روانشناسی، و تجربه زیسته انسان.
در سالهای اخیر، واژهی کوچینگ (Coaching) به یکی از اصطلاحات پرتکرار در فضای توسعه فردی، سازمانی و حتی روانشناسی بدل شده است. این واژه که در نگاه نخست ممکن است به «مربیگری» ترجمه شود، در واقع مفهومی فراتر از آموزش یا راهنمایی صرف است و بهعنوان رویکردی بینرشتهای، مرز میان روانشناسی، آموزش، مدیریت، و فلسفهی وجودی انسان را درنوردیده است.
تعریف کوچینگ
کوچینگ فرآیندی ساختاریافته و هدفمحور است که در آن، کوچ (Coach) به مراجع یا همان کوچی (Coachee) کمک میکند تا توانمندیهای درونی خود را شناسایی، فعال و هدایت کند.
در این مسیر، کوچ نه مشاور است، نه درمانگر و نه معلم؛ بلکه تسهیلگرِ آگاهی و تحول درونی است. کوچ با طرح پرسشهای هدفمند، گوشدادن عمیق و بازتاب دادن تجربیات فرد، زمینهای فراهم میکند تا فرد به خودآگاهی، انتخابهای آگاهانه و اقدام مؤثر دست یابد.
به بیان سادهتر، کوچینگ بر این اصل استوار است که «فرد، پاسخ را در درون خود دارد» و نقش کوچ، تنها کمک به کشف و شکوفاسازی آن پاسخهاست.
کوچینگ؛ علمی یا تجربی؟
کوچینگ برخلاف تصور عمومی، تنها مجموعهای از تکنیکها یا گفتوگوهای انگیزشی نیست. طی دو دهه گذشته، این حوزه بر پایه پژوهشهای علمی در روانشناسی مثبتگرا (Positive Psychology)، عصبروانشناسی انگیزش (Neuropsychology of Motivation)، و نظریههای یادگیری خودتنظیمگر شکل گرفته است.
دانشگاههایی چون هاروارد، آکسفورد، کمبریج و سیدنی امروزه برنامههای رسمی در زمینهی کوچینگ حرفهای ارائه میدهند و مجامع بینالمللی مانند ICF (فدراسیون بینالمللی کوچینگ) برای آن استانداردهای اخلاقی و آموزشی تعریف کردهاند.
تفاوت کوچینگ با روانشناسی
گرچه کوچینگ و روانشناسی هر دو با ذهن و رفتار انسان سر و کار دارند، اما هدف، مبنا و روش آنها کاملاً متفاوت است.
جنبه کوچینگ روانشناسی
هدف اصلی رشد، عملکرد بهتر، دستیابی به اهداف آیندهدرمان، اصلاح یا کاهش مشکلات روانی نقطه تمرکزحال و آیندهگذشته، حال و ریشههای هیجانی مشکلات نقش متخصصتسهیلگر، پرسشگر و همراهدرمانگر، تحلیلگر، تفسیرکننده ماهیت رابطهمشارکتی و همسطحدرمانی و ساختارمند مراجعین معمولافراد سالم با دغدغه رشد، عملکرد و تصمیمگیریافرادی با نشانهها یا اختلالات روانی یا هیجانی پایه نظریروانشناسی مثبتگرا، علوم رفتاری و مدیریت عملکردروانتحلیلگری، شناختی-رفتاری، انسانگرایی و...
در واقع روانشناسی، «درمان» را هدف میگیرد، اما کوچینگ، «تحول» را. روانشناسی از «درد» به «سلامت» حرکت میکند، اما کوچینگ از «سلامت» به «شکوفایی».
کوچینگ؛ پلی میان علم و تجربه
امروزه بسیاری از روانشناسان حرفهای در سراسر جهان، کوچینگ را مکمل رواندرمانی و مشاوره میدانند. زیرا کوچینگ میتواند پس از درمان یا در شرایط بدون اختلال، مسیر خودشناسی، تصمیمگیری و رشد فردی را تسریع کند.
از سوی دیگر، کوچینگ در عرصه سازمانی و مدیریتی نیز نقشی کلیدی یافته است؛ از کوچینگ مدیران و رهبران تا کوچینگ تیمی و سازمانی، که همگی در خدمت ارتقای عملکرد، انگیزش و فرهنگ ارتباطیاند.
سخن پایانی
کوچینگ پدیدهای تازه اما ریشهدار است؛ ترکیبی از خرد فلسفی، علم روانشناسی، و تجربه زیسته انسان. در جهانی که تغییر، بخش جداییناپذیر زندگی است، کوچینگ میتواند ابزار آگاهی، مسئولیتپذیری و رشد درونی باشد. اما تمایز آن از روانشناسی باید همواره روشن بماند؛ زیرا کوچینگ جایگزین درمان نیست، بلکه ادامه مسیر رشد انسان پس از درمان است.